،شلیک هر گلوله
خشمی ست
که از تفنگ کم می شود
سینه ام را آماده کرده ام
تا تو مهربان تر شوی ...
،نگران من نباش
روبراهم
رو به راهی که دراز به دراز روبرویم افتاده
جنازه این جاده را من باید از زمین بردارم
چشم براه من نباش
یک عمر راه رفته را بر نمی گردم
تا دوباره
حکایت برویم یا بمانیم ما
باید بروم
باید بمانم شود ...
،نبودن تو
فقط نبودن تو نیست
نبودن خیلی چیزهاست
کلاه روی سرمان نمیایستد
شعر نمیچسبد
پول در جیبمان دوام نمیآورد
نمک از نان رفته
خنکی از آب
ما بی تو فقیر شدهایم ...
،در قلبم نشستی
حالا انتخاب کن
می خواهی تپش حیات باشی
یا گلوله ای ...