من گم شده ام ؛ هرچه بگردی خبری نیست
جز این دو سه تا شعر که گفتم اثری نیست
یک بار نشستم به تو چیزی بنویسم
دیدم به عزیزان گله کردن هنری نیست
دل خوش نکنم پشت وداع تو سلامی ست
یا پشت خداحافظی من سفری نیست
من چند قدم رفتم و برگشتم و دیدم
در بسته شد آنگونه که انگار دری نیست ...
مهدی فرجی
به آدمیّت خود عاشقش شدم ، اما
فرشته است و بر او اشتباه جایز نیست ...
سید سعید صاحب علم
اگرچه دست و دلی سخت ناتوان دارم
تو را نمی دهم از دست تا توان دارم ...
عبدالجبار کاکایی
همچو فرهاد بُود کوه کنی پیشه ی ما
کوه ِما سینه ی ما ، ناخن ِما تیشه ی ما
شور شیرین ز بس آراست رهِ جلوه گری
همه فرهاد تراود ز رگ و ریشه ی ما
ادیب نیشابوری
اللهم عجل لولیک الفرج
-------------------
رفیقِ حادثه هایی ؛ به رنگ تقدیری
اسیر ثانیه هایی ؛ شبیه زنجیری
در این رسانه ی دنیا ، میان برفک ها
نه مانده از تو صدایی ، نه مانده تصویری
رسیده سنّ حضورت به سنّ نوح ، اما
شمار مردم کشتی نکرده تغییری
هزار هفته ی بی تو گذشته از عمرم
هزار سال ِپیاپی دچار تاخیری
شبیه کودکِ زاری شدم که در بازار ...
تو دست گمشده ها را مگر نمی گیری ؟
کاظم بهمنی
رفتیّ و شبی دوباره حالم بد شد
تصویر تو از پیش نگاهم رد شد
خطّ ضربان قلب ناآرامم
آرام به احترام تو ممتد شد ...
مهدی استخر