تنها ستارهی شب تارم، شبت بخیر!
تار است بی تو لیل و نهارم، شبت بخیر
ای سر به شانههای رقیبان گذاشته
کی سر به شانهات بگذارم؟ شبت بخیر...
تو در کنار کیستی امشب که سالهاست
غیر از غم تو نیست کنارم، شبت بخیر
بسیار زخم بر دل خونم زدی و آه
تا صبح میشود بشمارم... شبت بخیر
هرچند بیتو تاب نمیآورم، برو
هرچند بیتو خواب ندارم، شبت بخیر
رفتی اگرچه وقت خداحافظی نبود
دیگر نشد بهانه بیارم، شبت بخیر...
سجاد سامانی
حرمت این عشق را چون من نگهمیداشتی
رضا اصلانی
امشب غزل! مرا به هوایی دگر ببر
تا هرکجا که میبردت بال و پر ببر
تا ناکجا ببر که هنوزم نبردهای
این بارم از زمین و زمان دورتر ببر
اینجا برای گمشدن از خویش کوچک است
جایی که گم شوم دگر از هر نظر ببر
آرامشی دوباره مرا رنج میدهد
مگذار در عذابم و سوی خطر ببر
دارد دهان زخم دلم بسته میشود
بازش به میهمانی آن نیشتر ببر
خود را غزل، به بال تو دیگر سپردهام
هرجا که دوست داریام امشب ببر ببر
محمد علی بهمنی