پاره شد سینه ام از درد، به من نخ بدهید ...!!
آتش افتاده به جان پسرم ، یخ بدهید
چو خاک اگرچه ندارد وجود من قدری
برای کوری دشمن نگاهدار مرا ...
سلیم تهرانی
بهر هر یاری که جان دادم به پاس دوستی
دشمنیها کرد با من در لباس دوستی ...
رهی معیری
ز سوز دل خبرم نیست ، این قَدَر دانم
که هرکه بگذرد از پهلویم کباب شود ...
سایر مشهدی
به باد حادثه بالم اگر شکست چه باک
خوشا پریدن با این شکستهبالیها ...
قیصرامینپور
در الله الله ما جای حرف لام نباشد ...
بیدل
چو ما را نیست در عشقش نصیبی جز جداییها
اجل گو تا کند در کار ما مشکلگشاییها.
جلوه ی شیرازی
شعرها هم عاقبت در وصف تو عاجز شدند
جان شاعرهای دنیا را به لب آوردهای
محمد مهدی امیری
در وصف تار مویت یک مو بیان نکردم
با آن که در تکلم هر موی من زبان شد
فروغی بسطامی