چشمم به اشتیاق سلامۍ به سویتان
وا میشود به جانب ڪرببلا فقـط
ارباب بۍڪفـن بخدا قلب خستهام
هر روز مۍتپد به امید شما فقط
هوای سرد تنهایی فقط یک کوچ میخواهد
مرا از این همه سرما ببر قشلاق اغوشت ...
فرامرز عرب عامری
با هر نگاه سرد خودت می کشی مرا
دیگر مرا تحمل این جنگ سرد نیست ...
سید سعید صاحب علم