تقصیر خودم نیست اگر داغ و کبودم...
حرف تو که آید به میان ، سخت حسودم…
،تقصیر تو هم هست که با طرز نگاهت،
آرام خزیدی به تن و تارم و پودم...
می خواستم از جاذبه ات فاصله گیرم،
اما نشد و عشق تو سر زد به وجودم…
ای کاش فقط سر زده بود ...آمد و ماند و
در گیر خودش کرد ...من و بود و نبودم…
تکثیر شدی در همه ی ثانیه هایم
در خوابم و در اشکم و در ذکرو سجودم …
آنقدر که جز چهره ی تو هیچ ندیدم…
آنقدر که جز وصف تو چیزی نسرودم…
.