شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو
شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو

شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو

شاه بیت های ناب

،باران ،
دوستَش ندارم
هرگاه آمد
مُدام به سَرَم زد
تو را

،بعد از تو

من به رسم عزاداران

غیر از لباس تیره

نمیپوشم....

،تو که نیستی

  شعرم یتیم است و

    مدام از پدرش میگوید...

،یک لحظه بنشین برف لاکردار
دارم برایت شعر می‌خوانم ...

،از همان روزی که مویت را نشانم داده ای
تار می بینم جهان را گرچه چشمم سالم است ..

،همیشه در خیالاتم دلم مغرور و محکم بود
دو تار از موی او دیدم ، شبیه بید لرزیدم !

،اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد
گناه بخت پریشان و دست کوته ماست ..

،در روزگار نیست مرا چون تو دشمنی
در حیرتم که این همه چون دوست دارمت ؟!

،کنار پنجره می روم
تو را می بینم
بر می گردم
کنارم می نشینی
اگر تو را داشتم ، اتاقم اینقدر رنگ و بویت را داشت؟
به خیابان می روم
هر نیمکت،کوچه،رهگذر…
حتی تمام سنگ فرش ها هم مدام خاطرات تو را برایم زنده میکنند
اگرا تو را داشتم،اینقدر خاطرت برایم عزیز بود؟

به آسمان نگاه می کنم
به ماه،ستاره ها
همیشه با این همه شکوه تو را کم دارند
اگر تو را داشتم،اینقدر زیباییت برایم عظیم بود؟

می نویسم
از عشق،دلتنگی و زندگی
تمام جملاتم به تو ختم می شود
اخر مگر می شود از تو نگفت؟
اگر تو را داشتم،اینقدر حس نوشتنم زیبا بود؟

سر جمع هر چه حساب کردم
میبینم این منم که سود می کنم
اگر تو را داشتم زندگی اینقدر قشنگ نبود…