،همه سر، چشمم و از دیدن او محرومم
،پﮋﻭﺍﮎ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ
،گفتی که مرا همدم وغمخوار توباشی
،نیستی روز و شبم سخت به اتمام