مرا جواب میکند
سکوتِ چشمهای تو
و باز تنگیِ نفس...
و باز هم هوای تو...
مصطفی احمدی
بیگانهوار بر درِ دل حلقه زد غمش
جان گفت کیست؟ گفت برون آ که آشناست!
رجایی اصفهانی
غریب کرببلا لاأقل زهیری داشت؛
کنار حضرت آقا حبیب بوده و هست
همیشه هر شب جمعه حرم پر از زائر؛
ولی مزار حسن ها غریب بوده و هست ...!!
گنجِ حُسن دگران را چهکنم بی رخِ تو؟
من برای تو خرابم تو برای دگران!؟
هلالی جغتایی
صبح آنست ڪه با یاد تو من برخیزم
ورنه هرصبح مثال شب تاری دگر است...
زهره سالاریان
خیال نرگسِ مستت زِ دست برده مرا
وگرنه با دل پُر درد خواب یعنی چه؟
فیضی اصفهانی
لب از گفتن چنان بستم که گویی
دهان بر چهره، زخمی بود و به شد...
طالب املی
چنان چسباندهام هر تکه از دل را به یکدیگر
که کمکم میشوم بعد از غمِ تو آدمی دیگر
فرامرزعربعامری
صُبحی که بوسهام ندهی بیطلوع باد
روزی که عاشقت نشوم بیشروع باد...