،گـــ ــاهــــی...
دلم بــرای زمـــ ـانی...
کــه نمیشناختمت تنــــــ ــــــگ می شود...
کاش هیچوخت نمیشناختمت
،رفتگر جوان عاشق شده بود !
جرات گفتنش را هم نداشت ...
هیچکس هم نمی دانست چرا کوچه ی دخترک ؛
از همه جا تمیزتر است ....
،یک نفر قلب تو را بی سحر و جادو می برد
بی گمان من می شوم بازنده و او می برد
یک نفر از خواب بیدارم کند... دارد کسی
با خودش عشق مرا بازو به بازو می برد..!!