،میان کوچه ها رفتی، به هر بیگانه شک کردم
به رفت و امد مشکوک صاحب خانه شک کردم
چرا پس دیر کرده ؟ هان ؟ چرا آخر نمی اید ؟
تو رفتی تا که برگردی ، چه بی صبرانه شک کردم
درون باغ وقتی که به ان پروانه خندیدی
نمی دانم چه شد حتی به ان پروانه شک کردم
تو در اغوش من بودی ، صدایی ناگهان امد
به رخت اویز و دیوار و چراغ خانه شک کردم
هم اینکه رو بروی اینه رفتی و برگشتی
به سنجاق و تل و موگیر و عطر و شانه شک کردم
تو هر جایی که خندیدی به هرکس یا که هر چیزی
من مجنون زنجیری ، من دیوانه شک کردم
سید تقی سیدی