،با خنده ای بساط غزل را به راه کن!
امشب مرا ببوس، ببوس و گناه کن!
این خانه، بی تو رنگ زمستان گرفته است...
کم کم بیا بهار مرا افتتاح کن !
یک بار، عاشقانه "عزیزم" صدام کن...
یک بار هم، عزیز دلم! اشتباه کن!
عاشق شدن، گناه بزرگی است عشق من!
محض رضای عشق، بیا و گناه کن!
بسپار باز، روسری ات را به دست باد...
حال و هوای شعر مرا رو به راه کن!
این شاعر دهاتی و این ساده لوح را...
این بار، نه فریب بده ، نه سیاه کن!
کار تو باز کردن این پنج دکمه است...
باقیش با من است، تو تنها نگاه کن!
"محمد بهادر مایوان