نشستم شعر گفتم کاری از من بر نمی آید
که او هم عاشقش هست و مرا دیگر نمی خواهد
دو قرن بر من گذشته این دو ماه اول سالم
اگر روزی مرا بیند یقین دارم که نشناسد
مهرداد تکلو