ای انکه نگاهت به نگاهی نگران است
دانی که دلم بی تو پر از داد و فغان است
پرهیز ز چشمان تو هرگز نتوانم
اما چه کنم چاره ندارم رمضان است
هر روز نوشتم که بگویم تو بیایی
هیهات که یار تو همان نامه رسان است
رفتی همه گفتند که تقصیر خودت بود
دلداری این خلق فقط زخم زبان است
صد نسخه نوشتند و نشد مرهم دردم
برگرد که تشخیص پزشکان سرطان است
محمد نهاوندی