علیرضا روشن

در اندوه من
شادی رها شدن پرنده ای است
که به او
دل بسته بودم...

علیرضا روشن

گروس عبدالملکیان

گفتی دوستت دارم
و من به خیابان رفتم!
فضای اتاق برای پرواز کافی نبود.

گروس عبدالملکیان

عباس صفاری

نهایتاً دل به جایی می رسد که دو راه بیشتر ندارد:

یا باید خون شود،
یا سنگ...

عباس صفاری

جمال ثریا

اگر می‌خواهی احساس مرا بدانی
به سایه‌ات نگاه کن
نزدیک به توام
حال که هرگز نمی‌توانم لمست کنم

جمال ثریا

ترجمه‌ی سیامک تقی‌زاده

تورگوت اویار

یک دست در جیب چپ
دست دیگر
در جیب راست

این اندوه آشنا
تصویر پاییز است

تورگوت اویار

ترجمه ی سیامک تقی زاده

رسول یونان

نبودن تو
فقط نبودن تو نیست
نبودن خیلی چیزهاست
کلاه روی سرمان نمی ایستد
شعر نمی چسبد
پول در جیبمان دوام نمی آورد
نمک از نان رفته
خنکی از آب

ما بی تو فقیر شده ایم!

رسول یونان

حسن آذری

وقتی می گوییم دور
دور از کجا؟

هرکسی باید
یک نفر داشته باشد
تا فاصله ها را با او بسنجد

حسن آذری

بیژن صف سری

دوباره سیب بچین حوا
من خسته ام
بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند

بیژن صف سری 

ناصر رعیت نواز

چقدر ماه گرفتگی را دوست دارم


شبیه توست 

وقتی

مو روی صورتت می‌‍ریزی!

ناصر رعیت نواز