دوری تـو چشم مرا تــر می کند بانو
دل را اسیـر ِ داغ دیـگـر می کند بانو
دنیا نباشی یک دقیقه, می کند با من
کاری که گربـه بـا کبوتر می کند بانو
هر روز خود را چشم من تا صبح روز بعد
در حسرت لبهای تـو سر می کند بانو
تا چشم در چشمت شدم دست دلم لرزید
اعجاز چشمان تـو محشر می کند بانو
ماهی و این چادر سیاهی که به سر داری
زیبـایـی ات را صـد بـرابـر می کند بانو
استاد باشی یک شبه طفل دبستانی
هر چه بـه لب آوردی از بـر می کند بانو
زلفت اگر پیـدا شـود از زیـر ابـر شرم
ماه از خجالت روسری سر می کند بانو
حتی به شوخی هم نگو از عشق بیزاری
ساده است این دل ، زود باور می کند بانو
حالم خراب است و امیدم خنده های توست
اوضـاع دل را عشـق بهتــر می کند بانو
حسین صیامی