ببین " چه دلخوشی ساده ای " همینم بس
که یاد من ... به هر اندازه مختصر باشی ...
محمد علی بهمنی
از بس خیال زلف تو در دیده جا گرفت
آهی که سر زند ز دلم ، مشک بو بود ...
اوجی کشمیری
تو ناز میکنی و پس از آن تمام شهر
با من سر خریدن آن چانه می زند
جواد منفرد
همیشه قامت و پیراهن خودش خیس است
کسی که چتر برای رفیق می گیرد
سعید صاحب علم
من میبافتم ...
او میبافت ...
من برای او کلاه تا سرش را گرم شود
او برای من دروغ تا دلم گرم شود ...
علی قاضی نظام
صد آرزو به گرد دلم در طواف بود
از حیرت جمال تو بی آرزو شدم
صائب تبریزی
فرض کن حسرت پاییز تو را درک کند
روز برگشتن او اول ابان باشد
امید صباغ نو