شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو
شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو

شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو

شاه بیت های ناب

اخوان ثالث

 قصه‌ی روز و شب من سخنی مختصر است


 ، روز در خوابِ خیالاتم و شب بیدارم . »


اخوان ثالث



حسین کرمی

نگاهِ بی‌کلک‌ات را دعای راهم کن

برای لحظه‌ی آخر کمی نگاهم کن


رسید وقت وداع و دلم به لرزه فتاد

به یک نگاهِ تَرَت عاجز و تباهم کن


بگیر دستم و -جانا!- پناهِ جانم باش

بریز اشکی و یکباره بی‌پناهم کن


برای بدرقه‌ام، آب و کاسه و قرآن

برای زخمِ وجودم نمک فراهم کن


من آن مسافر شب‌های سرد و تاریکم

شبی تو چاره برای شب سیاهم کن


اگر که در شب غربت، ز ماه نوری نیست

بیا و چهره‌ی خود را همیشه ماهم کن...



حسین کرمی 



یکی

می رود

و یکی

روزها از خودش می پرسد

مگر خودش مرا انتخاب نکرده بود؟


فرید صارمی



مصطفی احمدی

‏یک  اتاق و لقمه ای  نان و کمی  آغوش  او


من‌چه‌ می خواهم‌ مگر از این مکعب بیشتر؟


مصطفی احمدی 

علیرضا بدیع

شهید نیستم اما تو کوچه‌ی خود را ،


به پاس این همه دلدادگی به نامم کن...!


علیرضا بدیع

سعدی

دلی از سنگ بباید به سر راه وداع


تا تحمل کند آن روز که محمل برود...


سعدی

حامد فلاحی راد

صبح علی الطلوع که بیدار میشویم


از واجبات ماست سلامٌ علی الحسین ع


حامد فلاحی راد

محمد علی بهمنی

از نگاهِ روی تو دل سیر میگردد مگر؟!


آخر آدم با تو باشد پیر میگردد مگر؟!


محمد علی بهمنی

یا ربّ... لاتجملها فی عیون خلقک زی ما جملتها فی عیونی

ــــ

خدایا... اونطوری که در چشم من زیباش کردی، توی چشم بقیه زیبا نکن