من که جز هم نفسی با تو ندارم هوسی
با وجود تو چرا دل بسپارم به کسی
زنده ام بی تو و شرمنده ام از خود هر چند
که دمی از سر رغبت نکشیدم نفسی
نا امیدم مکن از صبر و بگو می آید
عادل ظلم ستیزی، ملک دادرسی
به کجا پر بکشد در هوس آزادی
آنکه از بال و پرش ساخته باشد قفسی
من کسی جز تو ندارم که به دادم برسد
میتوانی مگر ای عشق به دادم نرسی
فاضل نظری