در خواب، در محال، در امروز، در هنوز
در لحظههای در تو رها پرسه میزنم
دستان من، دو شاخهی خشکیدهاند و من
در کوچهباغِ سبزِ دعا پرسه میزنم
چندان غریب نیست اگر نیمههای شب
بر جانمازِ نافلهها پرسه میزنم
من کودکم، به طعمِ دو گیلاس راضیام
دنبال چشم تو، همهجا پرسه میزنم
ای لحظهی همیشهتر از هرچه اتفاق!
گم کردهام تو را و تو را پرسه میزنم...
محمدحسین بهرامیان