شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو
شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو

شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو

شاه بیت های ناب

سعید موسوی

هرشب اسیر زخمِ زبان می‌کنی مرا

درگیر قصه و هیجان می‌کنی مرا


دل‌شوره‌های من، همه از غربت من است

ای آشنا! تو هم نگران می‌کنی مرا


من خسته از تسلسلِ این زندگانی‌ام

هِی پیر می‌شوم... تو جوان می‌کنی مرا


تو نبضِ کائناتی و با هر اشاره‌ای

مبهوتِ چشم‌های جهان می‌کنی مرا


من آن مسافرم که تو با بی‌نشانگیت

بی‌سرزمین و بی‌چمدان می‌کنی مرا


با اینکه لحظه‌لحظه تو را غرق می‌شوم

یا فارغ از زمان و مکان می‌کنی مرا-


-حس می‌کنم که رستمی از راه می‌رسد

بی‌فایده‌ست اینکه نشان می‌کنی مرا...


سعید موسوی



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد