سراب بودی و غرقم نمودهای در هیچ
تمام عمر پی تو دویدم، آخر هیچ
غمت یَلیست... تماشا کن از تمامیتم
چه ماندهاست در این جنگ نابرابر، هیچ
فقط صداست که میماند و از آن هم حیف
نصیب من شده از تو شبیه یک کَر، هیچ
جهان به چشمِ تَرم تار شد؛ نمایان است
-همیشه از پسِ یک شیشهی مُشجّر هیچ
به رازداری او شک مکن هرآنکه چو من
نگفتهاست از این درد گریهآور هیچ
زمان به این در و آن در زدن گذشت، آری
که عشق دربهدری بودهاست و دیگر هیچ...
جواد منفرد