با قلب بیقرار و نگاه امیدوار
مثل همیشه بی تو نشستم به انتظار
آشفته است فکرم و هر لحظه میشوم
از دردها رها و به دلشورهها دچار
اقبال من همیشه به وفق مراد بود
باور نمیکنم که نبُردم در این قمار
تلخ است چای و کام من از چای تلختر
تار است چشمهای من از اشکِ بیشمار
مردم دوباره خیره به تنهاییام شدند
اینبار هم نیامده بودی سرِ قرار
نفیسهسادات موسوی