آه! جز آینهای کهنه مرا همدم نیست
پیش چشمانِ خودت اشک بریزی کم نیست
یک خودآزاری زیباست که من تنهایم
لذتی هست در این زخم، که در مرهم نیست
اشتیاقی به گشوده شدن این گره نیست
ور نه تنهایی من که گرهاش محکم نیست
لذتی نیست اگر درد نباشد قبلش
لذتی بیشتر از شور پس از ماتم نیست
بیسبب درد که همقافیه با مَرد نشد
آدمِ بی غم و بیدرد، دگر آدم نیست
تو مبین ساکت و آرام نشستم کنجی
حرف ناگفته زیاد است ولی مَحرم نیست!
سید تقی سیدی