،درد یعنی بزنی دست به انکار خودت
عاشقش باشی و افسوس گرفتار خودت
به خدا درد کمی نیست که با پای خودت
بدنت را بکشانی به سر دار خودت
کاروان رد بشود، قصه به آخر برسد
بشوی گوشهای از چاه خریدار خودت
درد یعنی که نماندن به صلاحش باشد
بگذاری برود! آه… به اصرار خودت!
بگذاری برود در پی خوشبختی خود
و تو لذت ببری از غم و آزار خودت
اینکه سهم تو نشد دردر کمی نیست ولی
درد یعنی بزنی دست به انکار خودت…
علی صفری