شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو
شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو

شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو

شاه بیت های ناب

غزل مهرداد تکلو


،بانو!چقدر ساده،چه گیرا نگاهتان


می چرخد آسمان و زمین دور ماهتان



گیسویتان شبیه من و روز و حال من


می آید این چه خوب به چشم سیاهتان



سرباز،دل ندارد و بیبی خجالتی ست


لطفن سفارشی بشود پیش شاهتان



دستان من به دست شما،این گناه نیست


اما نترس،پای دل من گناهتان



یک بار اشتباه ((عزیزم)) صدا زدید


عمری ست دلخوشم به همین اشتباهتان



((سید مهدی موسوی))

مهرداد تکلو سمیه یزدانی


،مویِ مشکی ، بر سرت هم روسریِ اجری...!!؟

اه بانو باز باید محتشم خوانی کنم.....


مهرداد تکلو

مهرداد تکلو سمیه یزدانی


،پرستاری ندارم بر سر بالین بیماری

مگر آهم از این پهلو به آن پهلو بگردانم....


مهرداد تکلو سمیه یزدانی

،من به زودی به نبودن هایت عادت میکنم
از غمت میمیرم و یک خواب راحت میکنم

پر فریادم اگر بغض سکوتم بشکند
حرمت عشق گذشته را رعایت میکنم

به کسی که پیش اویی آه حتی گاه، من
به خودم که با تو بودم هم حسادت میکنم

از تماشای تو در یک قاب کوچک خسته ام
خسته ام آری .ولی دارم نگاهت میکنم

رفته رفته عشق من نسبت به تو کم میشود
تا که روزی کاملا احساس نفرت میکنم

من به زودی به خودم به خاطراتم به دلم
مثل تو حتی به احساسم خیانت میکنم

مهرداد تکلو سمیه یزدانی


،پاره پاره میفرستم نامه ها را بعدازاین...!!!

تا مبادا با تو باشد زحمت این کارها

غزل مهرداد تکلو


،درد یعنی بزنی دست به انکار خودت

عاشقش باشی و افسوس گرفتار خودت

به خدا درد کمی نیست که با پای خودت

بدنت را بکشانی به سر دار خودت

کاروان رد بشود، قصه به آخر برسد

بشوی گوشه‌ای از چاه خریدار خودت

درد یعنی که نماندن به صلاحش باشد

بگذاری برود! آه… به اصرار خودت!

بگذاری برود در پی خوشبختی خود

و تو لذت ببری از غم و آزار خودت

اینکه سهم تو نشد دردر کمی نیست ولی

درد یعنی بزنی دست به انکار خودت…


علی صفری



التماس دعا از همه

تو این شب ها منم دعا کنید...



مهرداد تکلو سمیه یزدانی


،ارزوی 

    "دنبال بازی " بر دل دخترک ماند....!!؟


    وقتی پای پدرش در جنگ جا مانده بود

    
      مهرداد تکلو

مهرداد تکلو سمیه یزدانی


،بی سبب نیست که در مزرعه ات می مانم


دختر ساده ای از جنس حنا می خواهم....