دلتنگی مرا به تماشا گذاشته است
اشکی که روی گونه ی من پا گذاشته است
سعید بیابانکی
در رکوع ما دعای عافیت جایی نداشت
اول و پایان هر دردیم ما ، دالیم ما
محمد سهرابی
بی شب بخیر رفتی و این دل به شکوه گفت :
حالا تویی و چشم پر از گریه تا سحر
حسین کرمی
مرا تو راحت جانی و من تو را نگران
گناه کیست که من با توام تو با دگران
فاضل نظری
خواهرت را نشناسی گله ای نیست ولی
این چهل روز ، چهل سال مرا پیرم کرد ...
علیرضا وفایی
مرا که شانه ام از حمل افتاب خم است
به جز پناه دو دست تو سایبانی نیست
قیصر امین پور
سهمم از وصل تو کم نیست همین دیشب بود
روی یک کاغذ تر بوسه زدم نامت را ...
کاظم بهمنی
دلداده یارش شد و انگشت نما شد !
عاشق شده با زخم زبان کار ندارد ...
علی علیخانی
پادشاهی جهان حاجت ما نیست حسین
به غلامی در خانه ات عادت کردیم