چشم تو روى من غم زده شمشیر کشید
قلب من یاد تو افتاد فقط تیر کشید
هر چه من مى کشم از این دل نامرد من است
این غزل ها همگى گوشه اى از درد من است
سید تقی سیدی
قطع امید کردهای از من حلال کن
درد سرت شدیم پس آقا حلال کن
بیچارهایم و نو کریات را نمیکنیم
ما نوکریم، نوکر دنیا، حلال کن
معلوم نیست وضعیتم زجر میکشم
یا بر گدا چوب بزن یا حلال کن
من ور شکستهام به ته خط رسیدهام
دیگر تو این بریده نفس را حلال کن
اگرچه گریه نمودم دو ماه با غمتان
مرا ببخش نمردم پس از محرمتان
لباس مشکی من یادگاری زهراست
چگونه دل کنم از آن؟ چگونه از غم تان؟
بگیر امانتی ات را خودت نگه دارش
که چند وقت دگر می شویم محرمتان
برای سال دگر نه برای فاطمیه
برای روضه مادر برای ماتمتان
دلم بگیر که محکم ترش گره بزنی
به لطف فاطمه بر ریشه های پرچم تان
هزار شکر که از لطف پنجره فولاد
میان حلقه ماتم شدیم هم دمتان
بیا دوباره بخوان روضه های یابن شبیب
که من دوباره بسوزم دوباره با دمتان
چه شام ها که زدی سر به گریه ام اما
مرا ببخش نمردم به پای مقدمتان
امیری حسینٌ و نعم الامیر
بویِ فراق میدهد این گریه هایِ من
ماتم گرفته شالِ سیاه عزای من
شرمنده ام که از غم زینب نمرده ام
آقا ببخش درگذر از این خطای من
با زعفران شهر خراسان نمی شود...
...رنگی دهی امام زمان بر حنای من؟
از بس که پای طشت طلا گریه کرده ام
چیزی نمانده مثل شما از صدای من
با نوحه های این دهه ی آخر صفر
شب ها چقدر سینه زدی پا به پای من
ای خوش حساب مزد مرا زودتر بده
بعد از دو ماه چه شد کربلای من؟!
سر زنده ام به عشق حسن، خضر ِ گریه ام
این چشم خیس،چشمه ی آب بقای من
من غُصه ی بهشت خدا را نمیخورم
جایی گرفته حضرت زهرا برای من
(وحید قاسمی)