مثلِ یک صخره که از موج، بَلا میبیند
من نیازُردم و آزرد... حلالـش باشـد...
امیرحسین اثناعشری
.تو آمدی ز دورها و دورها
ز سرزمین عطرها و نورهافروغ فرخزاد
شبیه عطر تن او که بر لباسش هست
خودش که نیست ولى دائما هراسش هست
خودش که نیست ببیند به هر چه مینگرم
به روی مردمک چشمم انعکاسش هست
نمی توانم از این عشق مرده دل بکنم
هنوز توى سرم عطر مست یاسش هست
هنوز می پرم از جا به زنگ هر تلفن
هنوز دلهره ى آخرین تماسش هست
دلم برای که تنگی؟ به این که دل تنگم
تو فکر مى کنى اصلا کسى حواسش هست؟
سید تقی سیدی