شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو
شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو

شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو

شاه بیت های ناب

اللهم عجل لولیک الفرج 


بی تو تمام اهل قیامت رفوزه اند 

ای نمره ی قبولی دنیا دوازده 


حالا که ساعت تو و چشم خدا یکیست 

اقا چقدر مانده زمان تا دوازده ...

بخیر مۍشود این صبح‌هاۍ دلتنگۍ


ببین ڪه روشنم از یادِخوبِ لبخندت



محمد صادق آتشی

صدبار بی تــو در شبِ باران قدم زدم،


بارانِ زیرِ چتـــــرِ تو، بارانِ دیگریست..!


محمد صادق اتشی 

معصومه صابر

مانده ام پای دلم پشت دری رو به خودم 


ماه می داند و من حال مرا دور از تو ... !!!


معصومه صابر

شعله دارم میکشم در تب، نمی فهمی چرا؟
تاب بی ماهی ندارد شب، نمی فهمی چرا؟

اهـل آه و نالـه کردن نیستم جان من است
اینکه هر دم می رسد برلب نمی فهمی چرا؟

ذوب دارم می شوم هر روز می بینی مگر؟
آب دارم می شوم هرشب نمی فهمی چرا؟

آنچه من پای بدست آوردن چشمت زدم
قید دینم بود لامذهب نمی فهمی چرا؟

بین مردم مثل من پیدا نخواهد شد نگرد
"یک" ندارد جز خودش مضرب نمی فهمی چرا ؟

بارها گفتم دل دیوانه گرد عشق نه!
نیش خواهی خورد از این عقرب نمی فهمی چرا ؟

نجمه زارع

خبر به دورترین نقطه‌ی جهان برسد

نخواست او به منِ خسته بی‌گمان برسد


شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت

کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد؟


چه می‌کنی اگر او را که خواستی یک عمر

به راحتی کسی از راه ناگهان برسد ...


رها کنی، برود، از دلت جدا باشد

به آنکه دوست‌ترش داشته ... به آن برسد


رها کنی بروند و دو تا پرنده شوند

خبر به دورترین نقطه‌ی جهان برسد


گلایه‌ای نکنی بغض خویش را بخوری

که هق هق تو مبادا به گوششان برسد


خدا کند که ... نه! نفرین نمی‌کنم که مباد

به او که عاشق او بوده‌ام زیان برسد


خدا کند فقط این عشق از سرم برود

خدا کند که فقط زود آن زمان برسد


نجمه زارع


شرفجهان قزوینی

کجا رفت آن که گر روزی به کوی او نمی‌رفتم


دَمی صد بار می‌کرد از رقیبان جستجوی من.!!


شرفجهان قزوینی

به گیسوان پریشان خود نگاهی کن!


که شرح حال من است این کلاف سردرگم...


حسین دهلوی

طالب املی


تا جان بُوَد به تن، ز تو دل برنمی‌کَنم 


اول قسم به جان تو وانگه به‌جان دل


طالب آملی