شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو
شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو

شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو

شاه بیت های ناب

غزل



،چشمان تو برهم زده بازار جنان را

پیغمبری آموخته موسای شبان را


،آشوب به پاکن همه ی شهر به گوشند

یا شور بزن یا بدران جامه دران را


،بازار قم از نقل لبت رو به کسادی است

بیچاره نکن حاج حسین و پسران را


،این عکس رخ توست که بر ماه نشسته

نشنیده ولی بچه پلنگ این جریان را


،برعهد تو دلبسته و دل خوش به تو کرده

حافظ که رها کرده همه مغبچگان را


،کافر شده هرکس که تورا دیده به محراب

با یاد تو قلوش غلیان کرده اذان را


،آن را که عیان است چه حاجت به بیانش

بوی خوشت اینبار عیان کرده بیان را


مهدی نوروزی


غرل


،زندگی،وقتی نباشی در کنارم مشکل است
اینکه هم دارم تو را و هم ندارم مشکل است
.
،رد پای اشک هایم مانده روی دفترم
ابر باشم، در نبودت هی ببارم مشکل است 
.
،کوه هم طاقت ندارد دوری از معشوق را
حمل کوه دوریت در کوله بارم مشکل است 
.
،موجی از اندوه پی در پی شکستم می دهد
اینکه مصداق اتمِّ انکسارم مشکل است
.
،بغض،گریه،بی قراری،خستگی...دنیا فقط
می کند این زندگی را زهرمارم،مشکل است 
.
،عهد بسته با خودش تقدیر هر جوری که هست
دربیارد بد دمار از روزگارم مشکل است
.
،مشکلاتم مشکل است اما از اینها سخت تر
زندگی، وقتی نباشی در کنارم مشکل است 

فرزاد نظافتی

غزل مهرداد تکلو


،چای ها با خنده ات شیرین و پُر هِل می شود
شهد ها با اخم تو زهر هلاهل می شود

دامنت با باد می رقصد، لباست با نسیم...
روسری را شل کنی این رقص کامل می شود!

جمع بیت قبلی و شرم و حیایت مشکل است
هر کسی حلش کند حل المسائل می شود!

مادرم می گوید: «این دختر طلسمت کرده است»
فکر کرده سحر تو با آب باطل می شود!

عشق ورزیدن به تو واگیر دارد، مُسری است
تا کسی پیشت بشیند زود ناقل می شود...


امیرسهرابی

غزل


،امروز سر رسیده و فردا نیامده

خورشید بخت ماست که بالا نیامده !



،دنبال سرنوشت خود از بس دویده ام

حتا هنوز هم نفسم جا نیامده !



،احساس می کنم پدرم راست گفته بود

آسودگی به طایفه ی ما نیامده !



،در انتظار روز خوشی مانده ام ولی

هر بار یا نیامده و یا نیامده !


،رو به غروب پیش خودم فکر می کنم

خوشبخت کودکی که به دنیا نیامده !!

سعید توکلی

غزل مهرداد تکلو



،ول کن عزیزم حرف مفت این و آن را

شاید در دروازه را... .....اما دهان را...



آرایشت نظم سپاهی را به هم ریخت

بر صورتت پاشیده ای رنگین کمان را



،تولیدیِ حلوایِ لبهای تو انداخت

از رونق خود شابلیِ* اردکان را



چیزی نگو زیر و بم لحن صدایت

آشفته خواهد کرد هر تصنیف خوان را



تا باز شد مو گیر از موهات دیدم 

آزادی سربازهای پادگان را



،ازگونه های قرمزت باید بچینم

یک دشت بوسه با ردیف زعفران را



،من شک ندارم آمدی نزدیک مسجد

وقتی موذن اشتباهی گفت اذان را



،لبخند هایت فرد اعلا صادراتیست

بستی دهان پسته های دامغان را



،با فوت و فن چشم ما را "خاک" کردی

از چشم تو آموختم" فن" بیان را



آن چشم های قهوه ای ات کشته ما را

در گور لرزاندی تن قاجاریان را



،تو با منی من با توام پس فکر ما باش

ول کن عزیزم حرف مفت این و آن را



حسین میهمان پرست

غزل مهرداد تکلو


،شرحِ دردیست که یک مرد دچارش باشد

صد گره ؛ کور تر از کور به کارش باشد


،حال من همچو جوانیست که از بخت بدش

پسر تاجر شهر عاشق یارش باشد


،یأس آن لحظه ی محکوم به اعدامی که

مادرش گریه کنان شاهد دارش باشد


،یا شبیه پدری پیر که بیمار شده ست

انتظار پسری تا که کنارش باشد


،حس تلخیست دلت برف بخواهد اما

روزگاران وسط فصل بهارش باشد


،کهنه بغضیست که در سینه نهفته ست ولی

مرد آنست که آرام و قرارش باشد


علی باقری

غزل


،نسیمی بافه های گیسوانم را رها کرده
خدا با بی قراری سرنوشتم را بنا کرده

،همیشه معتقد بودم که عشق افسانه ای واهی ست 
ولی انگار حالا در دلم آتش به پا کرده

،پشیمان است هرکس عشق را پنهان نگه دارد 
پشیمان تر کسی که عشق خود را برملا کرده

مگو با هیچ کس راز دلت را... زود می میرد 
گل سرخی که مشتش را برای خلق وا کرده

زمین هم دوست دارد در کنار آسمان باشد 
ولی تنها به یک دیدار از دور اکتفا کرده

،تو روز آخر اسفند من آغاز فروردین 
خدامارا به همدیگر رسانده یا جدا کرده؟

طیبه عباسی

غزل مهرداد تکلو

،والله بانو جان! به قرآن! دوستت دارم 

یا نه! به جان هر دوتامان دوستت دارم

 

هر طور باشی... خوب یا بد... هر کسی باشی 

گیرم به فرض، اصلاً که شیطان ! دوستت دارم

 

آری! علی رغم تمام تلخ‌کامی‌ها 

شیرین‌ترین هستی؛ کماکان دوستت دارم

 

شاید قبولش سخت باشد اندکی امّا 

آه! از صمیم قلبم، از جان... دوستت دارم

 

حتی به عشقم  ذرّه‌ای ایمان نداری

من با همین سستی ایمان، دوستت دارم

 

،هر لحظه بیش از پیش می‌خواهم تو را... اما

از قبل.. بعداً.. 

بیشِ از الان ، دوستت دارم...


رضا احسان پور

غزل مهرداد تکلو


،به به ! سلام ! خانوووم فرهنگیِ خیال

احوالتان که هست هماهنگُ .....!!  بی خیال

 

انگار مدتی ست شما را ندیده ام

حتی به گوشی ام نزدی زنگُ ......!   بی خیال

 

" امروز هم هوا چه هوایی شده ببین!"

بانو دلم برای شما تنگُ.....!!     بی خیال

 

چشمت شکار کرده دل خسته ی مرا

با آن نگاه عاشق خوشرنگُ.....!  بی خیال

 

یک " تو" بگو که دل من خوش شود به " تو "

صد طعنه زد دلت به دل سنگُ .....!   بی خیال

 

پاسخ بده به خواهش این دل اجازه هست

با تار گیسویت بزنم چَنگُ... .؟!   بی خیال

 

با خنده ای که روی لبت نقش بسته است

گفتی : مزاحمم نشو الدنگُ...

بی خیال !



شبنم قادری