ای دل نگفتمت که
بـه چشـمش نـظر مـکـن!
کز غم چنان شوی
کـه نبینی بـه خواب ، خواب
خواجوی_کرمانی
هم آینه در برابرت خواهم ریخت
هم شعر به روی دفترت خواهم ریخت
این کاسه ی خون چشمهایم را هم
وقتی بروی پشت سرت خواهم ریخت... !
احسان_افشاری
به جز حرارت ِدستانت، کسی نپرسید از حالم
اگرچه خوبی حالم را فقط سوال تو کافی بود!
اصغر_معاذی
بر جای نمانده ست نه یاری نه رفیقی
تقدیر دل ماست که هرکس به طریقی...
امیر حسین الله یاری