و
شِعر
آخرین شفایِ اندوه آدمی ...
سیدعلی_صالحی
لبخند دارم میزنم با اینکه دلتنگم
دارم برای زندگی با مرگ میجنگم
پویا_جمشیدی
نبینمت که غریبی ! بیا در آغوشم
کدام خانه سزاوار توست جز وطنت ؟
فاطمه_معصومی
عمرت دراز باد که ما را فراق تو
خوش میبرد به زاری و خوش زار
میکشد
وحشی_بافقی
دوست دارم نزنی شانه و هی گیر کند
لای موهای پریشان تو انگشتانم
فرامرز عرب عامری
شب از فغان، همهی خلق را ز خواب برآرم
برای آنکه تو را هیچکس به خواب نبیند
عشق تو گرفت از تن من تاب و توان را
ترسم که به پایان نرسانم رمضان را...
شیرین_خسروی