نشستم شعر گفتم کاری از من بر نمی آید
که او هم عاشقش هست و مرا دیگر نمی خواهد
دو قرن بر من گذشته این دو ماه اول سالم
اگر روزی مرا بیند یقین دارم که نشناسد
مهرداد تکلو
گفتم که با فراق مدارا کنم نشد
یک روز را بدون تو فردا کنم نشد
بیزارم از رفیب که تا امدم تو را
از دور چند لحظه تماشا کنم نشد
سجاد سامانی
حاضرم این روزها با مرگ رو در رو شوم
زندگی خوب است اما با من بیچاره نه ؟
فرق من با دیگران را تا کنون فهمیده ای
عاشقت بودند خیلی ها ، ولی اواره نه...
مهدی نورقربانی
قسمت دشمن انسان نشود روزی که
دوستت دارم معشوق به اما برسد
به خدا با زدن حرف دل انصاف نبود
تاج به یوسف و ماتم به زلیخا برسد
علی صفری