شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو
شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو

شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو

شاه بیت های ناب

حسین زحمتکش

.

ای کربلا نرفته غم کربلا بس است 

بالی اگر که هست حریم رضا بس است 

حاجی به دور کعبه و ما در طواف تو 

مشرک که نیستیم ! همین یک خدا بس است


حسین زحمتکش

بیدل دهلوی


زِ سخت‌ جانی خود بی‌ تو در شب هجران


نشسته در عرق خجلتم چو سنگ در آب


بیدل‌ هلوی

مجید ترکابادی

این سیب‌های سرخ برای نچیدن است

دل‌بستنم مقدمه‌ی دل‌بریدن است


حتی کلاف کهنه‌ نخ هم نمی‌دهم

بالای یوسفی که برای خریدن است


زیباترین نبودی و من ماه خواندمت

این است عشق، عشق بدی را ندیدن است!


دنیا پر‌ از صداست، تو گاهی سکوت کن

گاهی سکوت گام نخست شنیدن است


بی دوست آسمان قفسی می‌شود وسیع

ای دوست! عشق لذّت با هم پریدن است


مجید ترکابادی 

احسان انصاری

س که آمیخته شد با غم عشقت جانم

بوی گیسوی تو را می‌دهد انگشتانم


مردم از عشق میان من و تو باخبرند

بی‌دلیل از نظر خلق مکن پنهانم


ای گل سرخ که بر گریه‌ی من می‌خندی

منم آن ابر که می‌گریم و می‌خندانم


نتوانست دل سنگ تو را نرم کند

ناله‌ی بی‌اثر و گریه‌ی بی‌پایانم


چشم بردار از آن ساعت و بی‌تاب مباش

باز هم وقت جدایی‌ست! خودم می‌دانم


احسان انصاری 

فاضل نظری

همنشینی با کسی دلتنگی‌ام را کم نکرد 


کاش میشد ساعتی از دست تنهایی گریخت 


فاضل نظری

فیض کاشانی



گفتمش: در وصل خواهی کشتنم یا در فراق؟

گفت: بی‌تابی مکن، خواهیم کردن زین دو یَک


فیض کاشانی

قدسی مشهدی


چگونه با دگران بینمت که عکسِ رخَت

اگر در آیِنه افتد، زِ غیرت آب شَوَم... 


 قدسی مشهدی

محمود درویش


تَکبّر تَکبّر!

فمهما یکن من جفاک

ستبقى بعینی و لحمی ملاک

و تبقى کمن شاء لی حبنا ان اراک

نسیمک عنبر و ارضک سکر!

وإنی احبک اکثر


مغرور باش و باز هم مغرور باش!

که هرقدر جفا پیشه کنی

باز هم در چشم و در جان من 

هم‌چون فرشته‌ای باقی خواهی ماند

برای من همان‌طور خواهی ماند که 

عشق‌مان دوست دارد ببینمت

نسیمی که از سمت تو می‌وزد عنبر است 

و زمینت شکر!

و من بیش از این‌ها تو را دوست دارم..!


 محمود درویش

نفیسه سادات موسوی

با قلب بی‌قرار و نگاه امیدوار

مثل همیشه بی تو نشستم به انتظار


آشفته است فکرم و هر لحظه می‌شوم

از دردها رها و به دل‌شوره‌ها دچار


اقبال من همیشه به وفق مراد بود

باور نمی‌کنم که نبُردم در این قمار


تلخ است چای و کام من از چای تلخ‌تر

تار است چشم‌های من از اشکِ بی‌شمار


مردم دوباره خیره به تنهایی‌ام شدند

این‌بار هم نیامده بودی سرِ قرار


 نفیسه‌سادات موسوی