شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو
شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو

شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو

شاه بیت های ناب

،

‏"بر من ببخش؛ گاه چنان دوست دارمت


کز یاد می‌برم که مرا بُرده‌ای زِ یاد..."

حسین کرمی

‏چنان لبریزم از گفتن که بر پیراهنم حتی

تورا فریاد کرده جوهر خودکارم انگاری


حسین کرمی

فروغ فرخزاد


‏رفتم ؛ مرا ببخش و نگو او وفا نداشت،

راهی به جز گریز برایم نمانده بود ...

فروغ فرخزاد

شهاب صدیق

‏برای دیگران بودی، 

برای دیگران ماندی


و من با بغض میگویم، 

خلایق هرچه لایق را...


شهاب صدیق

فرشید زاهدی

‏‎گریه و چای و غم و شعر و دو نخ بهمن و بعد


باز هم گریه و … یک دور دگر مصرع قبل !!


فرشید زاهدی 

من آشنای کویرم، تو اهل بارانی


چه کرده ام که مرا از خودت نمی دانی؟


َ


مرا نگاه! که چشم از تو بر نمی دارم


تو را نگاه! که از دیدنم گریزانی


َ


من از غم تو غزل می سرایم و آن را


تو عاشقانه به گوشِ رقیب می خوانی


َ


هزار باغ گل از دامن تو می روید


به هر کجا بروی باز در گلستانی


َ


قیاسِ یک به یکِ شهر با تو آسان نیست


که بهتر از همگان است؟ بهتر از آنی...

هوشنگ ابتهاج

.

دل چون توان بریدن ازو مشکل است این

آهن که نیست جان من، آخر دل است این


من می‌شناسم این دلِ مجنونِ خویش را 

 پندش دگر مگوی که بی‌حاصل است این 


جز بند نیست چاره‌ی دیوانه و حکیم 

پندش دهد هنوز، عجب عاقل است این


گفتم طبیب این دل بیمار آمده‌ست 

ای وای بر من و دل من، قاتل است این


منت چرا نهیم که بر خاک پای یار 

جانی نثار کردم و ناقابل است این


اشک مرا بدید و بخندید مدعی 

عیبش مکن که از دل ما غافل است این


پندم دهد که سایه درین غم صبور باش 

در بحر غرقه‌ام من و بر ساحل است این



هوشنگ ابتهاج

رهی معیری

‏‎

گر به دروغ هم بُوَد، شیوهٔ مهر ساز کن


دیدهٔ عقل بسته‌ام، کز تو خورم فریب را


رهی معیری

‏مگر تاریخ مرگم را دو چشمان تو می‌داند؟!


که از حالا برایم این چنین مشکی به تن کرده!


.