شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو
شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو

شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو

شاه بیت های ناب

،زلیخی جان یوسفت راستش را بگو ؟


به خدایت چه گفتی


که اینگونه پا در میانی کرد...

،چه خوش خیالی باد!

تو را به بازی گرفته است گیسوهاش

گل‌های باغچه همه دیشب شکفته‌اند.

از کوچه‌ی ما گذشته بودی؟!

،اینقدر کووک نزن!
جای بخیه ندارد دیگر
این دلِ لاکردار!

،تو رفته ای
و من از تنهایی
کَکَم هم نمیگزد دیگر!

حالا باز هم بگو دروغ گفتن بلد نیستی!

خیاط خوبی است خدا

اما

دل مرا

به عمد یا سهو ، نمی دانم

شاید بی هوا

تنگ به سینه ام کوک زد ... !

،هر روز برایت نامه می نویسم
و تو،
همه را برگشت می زنی
سپاس گذارم
هیچ کس تا بحال این همه نامه برایم نفرستاده بود!

 ،دیدی

هـمان یک مشـت

دانه ی احسـاسی که پاشیدی

چطـور خیـال پـرواز را

از سـر این پـرنده

پـراند؟؟!!