شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو
شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو

شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو

شاه بیت های ناب

افسر کرمانی


با تو صنوبر خرام، کرده قیامت قیام

کرده قیامت قیام، با تو صنوبر خرام


گر تو بریزی به جام، باده نباشد حرام

باده نباشد حرام، گر تو بریزی به جام


ماه رُخت را غلام، آمده خورشیدِ چرخ

آمده خورشیدِ چرخ، ماه رُخت را غلام


ولوله‌ی خاص و عام، زمزمه‌ی حُسن توست

زمزمه‌ی حُسن توست، ولوله‌ی خاص و عام


بس که بُود ازدحام، کوی تو چون محشر است

کوی تو چون محشر است، بس که بُود ازدحام


سرو خرامان به بام، جز تو نیامد دگر

جز تو نیامد دگر، سرو خرامان به بام


گر تو ببندی به دام، مایه‌ی وارستگی‌ست

مایه‌ی وارستگی‌ست، گر تو ببندی به دام


خون دل اَندر به جام، «افسر» بیچاره راست

«افسر» بیچاره راست، خون دل اَندر به جام...

افسر کرمانی


علی قیصری


بسکه ﻋﻤﺮﯼ ﺑﺮﺧﻼﻑ ﻣﻮﺝ ﺩﺭﯾﺎ ﺭﺍﻧﺪﻩ‌ﺍﻡ


ﺑﺎﺩﺑﺎﻧﯽ ﭘﺎﺭﻩ ﭘﺎﺭﻩ ﺑﺮ ﺩﮐﻞ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ‌ﺍﺳﺖ...


علی قیصری

مجتبی سپید


بی‌شک به‌خیر می‌شود این صبح، اگر مرا


با یک پیام ساده به یاد آوری... همین!


مجتبی سپید

هادی محمد حسنی


خاکستر مرا و تو را باد برد و بعد...


بعد از هزار سال به هم دست یافتیم


هادی محمدحسنی

بردیا محمدی

بهاران قد علم کرده ولی رنگ قیام‌َ‌ت نیست

قبای سبز پوشیده درختی که به نام‌َت نیست


چه معنا می دهد عیدی که یارت را نمی بینی

چه دارد هفت‌سینی که در آن سروِ امامَت نیست


بساط این دُکان‌داران پشیزی هم نمی ارزد

زمانی که متاع آن کتابی از کلام‌َت نیست


مقام جبرئیلی هم بیابد..،باز بی اجر است

پری که استراحتگاه آن بالای بام‌َت نیست


گناه روسیاهی مثل من صحرانشین‌ات کرد

بمیرد نوکرت ارباب..، این شأن مقام‌َت نیست


همین که دست من را رو نکردی از تو ممنونم

تو آقایی ‌و غیر از آبروداری مرامَ‌ت نیست


دمِ تحویل سال کهنه..،نـُو کن کاسه‌ی ما را

نمیخواهیم ظرفی را که در حدِّ طعام‌َت نیست


به گریه‌کردن یعقوب هایت اعتنایی کن

اگرچه این طریق‌ عاشقی‌کردن به کام‌َت نیست


کسی این آخر سالی مرا گردن نمی گیرد

به جز تو هیچکس پشت و پناه این غلام‌َت نیست


بساط کفن و دفنم کاش در خاک نجف باشد

جز این هیچ اتفاقی در خُورِ حُسن ختام‌َت نیست


اگر امسالِ ما بی کربلا باشد..،بُکُش ما را

که این جا ماندن هر سال،کم از قتل‌عام‌َت نیست


تو را جان‌ همان گودال‌رفته..،خواهشاً برگرد

به لبهایش قسم دردی چو دوریِ مدام‌َت نیست


بردیا محمدی

آرش براری

یا رب اگرچه قهر تو باشد سزای ما
پاسخ بده دوباره به یا ربنای ما

تنبیه کن که گریه ما را در آوری
جوری بزن بلند شود ناله های ما

ما دست از صدا زدنت پس نمی‌کشیم
حتی بدت بیاید اگر از صدای ما

یارب! چه حیف از تو که ما بنده‌ات شدیم
اما چه خوب شد که تو هستی خدای ما

ما توبه می‌کنیم و به تو قول می‌دهیم
اصلا ولی حساب نکن بر وفای ما

کوچک شمرده‌ایم گناه کبیره را
چون عفو تو بزرگتر است از خطای ما

هرگز به پای عفو تو جرمی نمی‌رسد
هرچه گناه هم بنویسند پای ما

ما مدعی شدیم جهنم نمی‌رویم
راضی نشو خراب شود ادعای ما

روزی که دوستان همه با ما غریبه‌اند
تنها امید ما تویی ای آشنای ما

یارب! اگر که آل علی را نداشتیم
نزد تو مستجاب نمی‌شد دعای ما

ماندم چه حکمت است مهیا نمی‌شود
اسبابِ رفتنِ سفر کربلای ما

ما کم گذاشتیم برای تو یا حسین
اما نشد تو کم بگذاری برای ما

خدمتگزار خوب نبودیم یا حسین
خدمتگزار خوب نیاری به جای ما

یا رب به حق فاطمه با مژده ظهور
پایان بده به غصه بی‌انتهای ما

 آرش براری

نظیری نیشابوری



بی‌کیمیای مستی تبدیل غم محال است؛

یا می حلال فرما یا غم حرام گردان...


نظیری نیشابوری 


فصیحی هروی



غم‌های مرده در دل من زنده کرد هجر

گویی شب فراق تو صبح قیامت است


فصیحی هروی

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.