شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو
شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو

شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو

شاه بیت های ناب

،تنها

یک روسری جا گذاشته ای


ببین چگونه خاطراتت

در سرم کردی می رقصند!

،از آخرین سکانس زمستان 

تنها کرختی انگشتهایت را به خاطر داری

و من جای پاهای روی برف را!

بیا دور از هم اعتراف کنیم:

تو عاشق نبودی!

و من صرفا یک شاعر بودم!

،زبانم را غلاف کرده ام

چشمهایم را درویش!

زیبایی تو خلاف قانون عشق

دیوانه ای را عاقل کرده است!

،نخواه فراموشت کنم!

آخر کدام درخت

در کدام اردیبهشت

خانه تکانی کرده است؟

دیوانه

من تازه عاشقت شده ام!

،ندیدنت درد است

دیدنت داغ!

حال اینروزهای مرا

آدم برفی اسفند می فهمد

که عاشق بهار شده است!

،چشمم آب نمی خورد که برگردی

چشمم دریاست

از نبودنت!

آخرین حرفش این بود:

            چشم ندارم دیگر ببینمت!

           دروغ می گفت بخدا

            با چشمهای خودم دیدم دو چشم ترکمنی داشت

،بعد از خدا مولانا نبود

سعدی نبود

      خیام نبود

  کاش

  بعد از خدا    حافظ

      هم نمی آمد

،این همه کلاغ می خواهد چکار؟

    این شهر

     تنها خبرش تویی

       که بر نمی گردی!