شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو
شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو

شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو

شاه بیت های ناب

بر بلندی های آن کوه بزرگ
بادگیرهای رقصان را نظاره کن

این سو

کسی دارد آرزوهایش را به باد می دهد.


ما چه خوب به هم می آییم
این را همه ی آبادی می گویند.
من اما...
کی به تو آمدم
که تو به من می آیی!

و چقدر تلخ است
که با این همه پیشرفت علمی
دانشمدان همچنان
از یافتن دارویی
برای "درد رفتنت"
عاجز مانده اند


،دست های تو

حق من است

حقم را کف دستم بگذار

با تو پیدا شده ام خسته ی راهم نکنی 
مست و شیدا شده ام باز تو زارم نکنی

گوش کن چشم مرا زاغه من چوب بزن !

باز این چشم مرا چشم براهت نکنی

تازه همراه تو و موج نگاهت شده ام

باز یک عمر مرا روزه ی نامت نکنی

همچو کابوس به چشمان توام خیره شدم

باز با چشم ترت غرق گناهم نکنی

دیوانگی ها گرچه دائم دردسر دارند
دیوانـه ها از حال هــم امّا خبر دارند

آیینه بانـــو! تجربه این را نشان داده:
وقتی دعاها واقعی باشند اثر دارند

تنها تو که باشی کنار من دلم قرص است
اصلاً تمــام قرص ها جز تــــو ضـــــرر دارند

آرامش آغوش تو از چشم من انداخت
امنیتی کــــه بیمه های معتبـــر دارند

از غم خبری نبود اگر عشق نبود

دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود؟


بی رنگ تر از نقطه ی موهومی بود

این دایره‌ی کبود، اگر عشق نبود


از آینه‌ها غبار خاموشی را

عکس چه کسی زدود اگر عشق نبود؟


در سینه‌ی هر سنگ دلی در تپش است

از این همه دل چه سود اگر عشق نبود؟

جایزه اسکار سهم چشمان توست..
بهترین نور.......
بهترین تصویر.....
بهترین جلوه های ویژه.....
بی رقیب و تنها.......
اولین و اخرین نامزد......
انان که نام تورا نمیبرند،
بی شک از معجزه چشمان تو بی خبرند..!!؟

قفل سکوت قلب مرا باز می کنی 
با چشمهای عاشقت اعجاز می کنی 
تو این پرنده را که دوبالش شکسته است 
روزی دوباره عاشق پرواز می کنی 
ارزانی نگاه تو سهم غرور من 
وقتی برای آیینه هم ناز می کنی 
مثل بهار سبزی و با هر تبسمت 
از عشق فصل تازه ای آغاز می کنی 
ایمان می آورم به تپش های قلب خویش 
وقتی گره ز کار دلم باز می کنی