حسین جنتی

،باید سپر از پشت ببندم که در این شهر

افتــاده بــه نــامـرد جمــاعت سر و کارم 

حسین_جنتی

پویا جمشیدی

من که یک عمر نگاهم به قدمهای تو بود

بعد ِ مرگم نزنی سر به مزارم سخت است

 پویا_جمشیدی

سمیه یزدانی

،با سر همه رفتند به پا بوسیه بی "سر"

یک بی سرو پا مانده به امید اشاره..

کاظم بهمنی

،هر کس به قدر روزی خود سهم دارد؛

سهم من از تو:

چشم گریان،

زیر  باران

کاظم بهمنی

حامد عسکری

،دل نیست آنچه جز به هوای تو می تپد

مجموعه ای است از رگ و اینجور چیـزها

حامد_عسکری

صاحب عزیزی

،خبر داری که شهری روی لبخند تو شاعر شد

چرا اینگونه ، کافرگونه ، بی رحمانه می خندی ... ؟!

صاحب عزیزی

فاضل نظری

من پیمبر شده ام ، دینِ جدیدی دارم

کاش این دینِ ز گهواره یِ تا گور شود !

اُطلِبُ العشق مِنَ المهدِ الی تا به ابد ! 

باید این جمله برایِ همه دستور شود !

فاضل نظری

زهرا اسماعیلی

،ذهن اتاق هم خسته است 

از نقشه هایی که هرشب برای امدنت میکشد

و هر روز انهارا از چشم نمناک پنجره پاک میکند

به تن خسته ی اتاق 

وعده خانه تکانی داده ام  

همین روزها

دردهایش را یک به یک 

جارو خواهم کشید ...

زهرا اسماعیلی

فرامرز عرب عامری

،بعد از تو زنهای زیادی خلق شد اما

حتی خدا گاهی تلاش بی ثمر دارد

فرامرز_عرب_عامری