شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو
شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو

شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو

شاه بیت های ناب

فاضل نظری

با یک‌ نظر گشودی و بستی کتاب را

گفتی مبارک است! بیاور شراب را


گفتم تو نیز مثل من از خویش خسته‌ای؟

پلکی بهم زدی و گرفتم جواب را


بگذار با محاسبه‌ی حال و‌ روز خویش

آسان کنیم زحمت روز حساب را


آوخ که ترس و‌ واهمه‌ی روز واپسین

از چشم مردمان نگرفته‌‌است خواب را


آیینه را ببخش که با راست‌گویی‌اش

آزرده کرد خاطر عالی‌جناب را


از بس‌ که خلق پشت نقاب ایستاده‌اند

باور نمی‌کنند من بی‌نقاب را


خفاش های قلعه‌ی تاریک ذهن شهر

بهتر که آرزو‌ نکنند آفتاب را


روزی یکی از این همه مظلوم در زمین

می‌افکند به گردن ظالم طناب را


فاضل نظری 

سید تقی سیدی

لعنت به شعرهام اگر عاشقانه نیست


چشمم تر است و آنچه نوشتم ترانه نیست…


سید تقی سیدی

رضا قاسمی

‏‎وقف علی‌ست دارونداری که هست و نیست


ای رونق طواف نجف بی‌ مزاری‌ات!


رضا قاسمی

فاضل نظری


چیزی نصیب من نشد از کارگاه عشق


غیر از غمی که از سرِ من هم زیاد بود 


فاضل نظری

حسین دهلوی


دل فرو می‌ریزد و تنها تماشا می‌کنم


مثل سربازی، سقوط آخرین دروازه را


حسین دهلوی 

مجید ترکآبادی


تویی همیشه‌ بهار و منم که پاییزم


به پای آمدنت برگ‌برگ می‌ریزم... 


مجید ترکابادی 

فاضل نظری

ای دل ناباور من دیر فهمیدی که عشق


از همان روز ازل هم جرم نابخشوده بود


فاضل نظری 

مهرداد تکلو

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

منشی کاشانی

روزی که ز کوی تو سفر کردم و رفتم


هر گام که برداشت دلم، رو به قفا بود...


منشی کاشانی