شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو
شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو

شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو

شاه بیت های ناب

ساناز رئوف

کارتان باز به این کهنه‌مثل می‌افتد


گذرِ پوست به دباغِ محل می‌افتد!


 


رنجِ پروانه و بلبل همه‌گی بیهوده‌ست


شهدِ گُل، بر لبِ زنبورِ عسل می‌افتد


 


به لبِ سرخ خودت، هاااای ننازی «چل‌گیس»


سیب، دستِ حسنی‌های کچل می‌افتد!


 


اهلِ لافی که همه رستمِ دستان هستند


کِشِ شلوارکشان، وقتِ عمل می‌افتد!


 


قاصدک دستِ تو را پیشِ خلایق رو کرد


خبرت بر سرِ هر کوی و کتل می‌افتد... .


 

ساناز رئوف

فاضل نظری

به‌تنهایی گرفتارند مشتی بی‌پناه اینجا


مسافرخانه رنج است یا تبعیدگاه اینجا




غرض رنجیدن ما بود_از دنیا_که حاصل شد


مکن ای زندگی عمر مرا دیگر تباه اینجا




برای چرخش این آسیاب کهنه دل سنگ


به خون خویش می غلتند خلقی بی گناه اینجا




نشان خانه خود را در این صحرای سردرگم


بپرس از کاروان هایی که گم کردند راه اینجا




اگر شادی سراغ از من بگیرد جای حیرت نیست


نشان می جوید از من تا نیاید اشتباه اینجا




تو زیبایی و زیبایی در اینجا کم گناهی نیست


هزاران سنگ خواهد خورد در مرداب ماه اینجا



فاضل نظری

رضا قاسمی

‏‎یافاطمه‌معصومه‌سلام‌الله‌علیها


کویر، قبل تو با مرگ‌و‌میر قافیه داشت

سلام بر تو که این خاکِ مرده را جانی


بمان و گرد و غبار مدینه را بتکان

تو سهمِ مردمِ ما از مزار پنهانی


رضا قاسمی