شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو
شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو

شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو

شاه بیت های ناب

در خودم حل شدم و کم شدم و دم نزدم

تا نگویند که محتاج ‎ ترحم شده است...


"وأنَّ الله سیُعوِّضنا عَمَّا مَرَرْنا بِه"

علی فردوسی


بـه هیـچ آب فروکـش نمی کند عطشـم

دمای داغ تو در کوره ی جگر بالاست


علی فردوسی

صائب تبریزی

نبضی که بود از رگِ خواب آرمیده‌تر

از شوقِ دستِ یار، جهیدن گرفت باز

 

صائب تبریزی

محبت تو اگر با من دروغی از سر ناچاری‌ست

دل از محبت من بردار، خیانت تو وفاداری‌ست


فدای سرخی لب‌هایت هرآنچه خون جگر خوردم

دل شکسته‌ی عاشق را چه احتیاج به دلداری‌ست


کسی حقیقت مستی را نشان نداد به ما افسوس!

شراب خوردن ما بی‌هم فقط فرار ز هشیاری‌ست


ز دل بریدن و دل بستنبه یک طرف متمایل شو

که آنچه من ز تو می‌بینم، نه اشتیاق نه بیزاری‌ست


چو کوه دید غرض دریاست به رود اجازه‌ی رفتن داد

ز دوست دست کشیدن گاه، غرور نیست، فداکاری‌ست

فاضل نظری

چشمت به ‌چشم ما و دلت پیش دیگری‌ست

جای گلایه نیست که این رسم دلبری‌ست


هر کس گذشت از نظرت در دلت نشست

تنها گناه آینه‌ها زود باوری‌ست


مهرت به ‌خلق بیش‌‌تر از جور بر من است

سهم برابر همگان نابرابری‌ست


دشنام یا دعای تو در حق من یکی‌ست

ای آفتاب هر چه کنی ذره‌ پروری‌ست


ساحل جواب سرزنش موج را نداد

گاهی فقط سکوت سزای سبک‌ سری‌ست

هادی رنجی

ما را دل از کشاکش دنیا شکسته است
این کشتی از تلاطم دریا شکسته است

تنها ننالم از غم ایام و جور یار...
باشد مرا دلی که ز صد جا شکسته است

ای گل! برون نیاوردش سوزن مسیح
خاری که عشق تو به دل ما شکسته است

از آنچه پیش دوست ب‍ُو‌د در‌خور نثار
تنها مرا دلی ب‍ُو‌َد، اما شکسته است

این حسرتم کُشد که ز مرغانِ این چمن
بالِ منِ فلک ‌زده، تنها شکسته است

یک دل به سینه دارم و یک شهر دل‌ستان
بازار من ز گرمیِ سودا شکسته است

ما دل‌شکسته از میِ مهر و محبتیم
مینای ما ز نشئهٔ صهبا شکسته است

هر چیز بشکند ز بها اوفتد، ولیک...
دل را بها و قدر ب‍ُو‌َد تا شکسته است

(رنجی) ! کجا روم ز سر کوی او که من
پای جهان‌دویده‌ام این‌جا شکسته است

 هادی رنجی

حسین دهلوی

خواستم با عشق پابندت کنم، اما نشد

خصلت رود خروشان، بی‌محابا رفتن است


حسین دهلوی 

محمد عزیزی

از زلیخا آبرو را برد و از یعقوب چشم


عشق را بخشنده می‌دیدم ولیکن نیست، نه


محمد عزیزی

مهرداد اوستا

وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دیدم

شکستی و نشکستم، بُریدی و نبریدم


اگر ز خلق ملامت، و گر ز کرده ندامت

کشیدم از تو کشیدم، شنیدم از تو شنیدم


مهرداد اوستا