شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو
شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو

شعر کوتاه،تک بیت، مهرداد تکلو

شاه بیت های ناب

سعدی

بخت آئینه ندارم که در او می نگری 

خاک بازار نیرزم که بر او می‌گذری


من چنان عاشق رویت که ز خود بی‌خبرم

تو چنان فتنه خویشی که ز ما بی‌خبری


به چه ماننده کنم در همه آفاق تو را

کآنچه در وهم من آید تو از آن خوبتری


برقع از پیش چنین روی نشاید برداشت

که به هر گوشه چشمی دل خلقی ببری


دیده‌ای را که به دیدار تو دل می‌نرود

هیچ علت نتوان گفت به جز بی بصری


گفتم از دست غمت سر به جهان در بنهم

نتوانم که به هر جا بروم در نظری


به فلک می‌رود آه سحر از سینه ما

تو همی برنکنی دیده ز خواب سحری


خفتگان را خبر از محنت بیداران نیست

تا غمت پیش نیاید غم مردم نخوری


هر چه در وصف تو گویند به نیکویی هست

عیبت آن است که هر روز به طبعی دگری


گر تو از پرده برون آیی و رخ بنمایی

پرده بر کار همه پرده نشینان بدری


عذر سعدی ننهد هر که تو را نشناسد

حال دیوانه نداند که ندیده‌ست پری


سعدی

محمد الیاسی

در خواب گرفتی خبر از حال بهم ریخته ام 


ناز من ، حال بدم را چه به پرسیدن تو ...


محمد الیاسی 

امیر حسین اقا طاهر

کنارت هر کجا باشم 


       کمی عالی تر از خوبم .....


امیر حسین اقا طاهر

فائزه گلپایگانی

درد دارد که ندانند و قضاوت بکنند


آه از مردم این شهر که ظاهر بینند!!


فائزه گلپایگانی 

سعدی

من چنان عاشق روییت که ز خود بی خبرم


تو چنان فتنه ی خویشی که زما بی خبری


سعدی