مقصد آنگونه که گفتند به ما روشن نیست
دوستان نیمه ی راهید اگر برگردید...
کاظم بهمنی
گفتی ببند عهد و به من اعتماد کن
نفرین به عهد بستن و لعنت به اعتماد
این زخم خورده را به ترحم نیاز نیست
خیر شما رسیده به ما مرحمت زیاد ...
فاضل نظری
شرم اگر مانع نمی شد بیشتر می دیدمش
بگذرند ای کاش چشمان من از تقصیر من
حسین دهلوی
از لحظه ای که قصد سفر کرده ام ، درست
یک سالدمی شود چمدان جمع می کنم
محمد ارثی زاد
پس زدم از دلم او را که گدایش نشوم
حال شاهم ، ولی افسوس که در زندانم
ندا اژدری
اگر چه بخت به من پشت کرده باکی نیست
مرا هزار امید است و هر هزار تویی
جویا معروفی
بی نشانی تر از آنم که بیابند مرا
نامه هایی که فرستاد به جایی نرسید
مهدی نور قربانی
به جز دل با کسی از شوق برگشتش نمیگویم !
که تنها حرف یک دیوانه را دیوانه میفهمد ...
محمد عزیزی
بهر امتحان ای دوست ! اگر طلب کنی جان را
آن چنان برافشانم ، کز طلب خجل مانی
شیخ بهایی