گهی کاهد،
گهی سوزد،
گهی ریزد،
گه آویزد!!!
ز سهمت جان،
زتیرت دل،
زتیغت خون،
ز زخمت سر!!!
محمدبیدل
در غمت، گر جان به دشواری دهم، معذور دار
زانکه دل تنگ است و، آسان برنمیآید نفس
هلالی جغتایی
این مرگ پله پله ی تو غصه خوردنی است
این دنده ها ز روی لباست شمردنی است
چشم تو خواب دارد و خوابت نمیبرد
با سیل اشک، خواب ز چشم تو بردنی است
بر استخوان نشست جمال جلالی ات
این هیبت عظیم به خاطر سپردنی است
این زخم بد قلق، قرق زینبت شکست
بر سینه جای زخم تو، زینب فشردنی است
فامیل من برای تو خرما خریده اند
بعد از عیادت تو که گفتند مردنی است
چشم تو گود رفت که عادت کند حسین
طفلی حسین جانب گودال بردنی است
محمد سهرابی
در خانه مانده عطر خوش ربنای تو
امروز زنده ام به هوایِ دعای تو
همسایه ها به مجلس ختمت نیامدند
من بودم و همین دو سه تا بچه های تو
خیلی به مجتبایِ تو برخورد فاطمه!
فامیل کم گذاشت برایِ عزای تو
جایِ تمام شهر خودم گریه می کنم
از بسکه خالی ست در این خانه جای تو
زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم
یک ختم باشکوه بگیرم برای تو
از دستِ گریه هایِ تو راحت شد این محل
شِکوه نمی کنند به من از صدای تو
دیگر به تیغ فتنه ی کوفه نیاز نیست
خونِ مرا نوشته مدینه به پای تو
وحید قاسمی