شب تیره و یار دور و کَس مونس نه
ای هجر بکُش که بیکسم یافتهای ...
ابوسعید ابوالخیر
نشستهایم و به یادت کشیم خط به زمین
زنیم شانه به گیسوی انتظارکشی ...
اشرف مازندرانی
مگر بـه نیستشدن، دل ز غم شود فارغ
که این فراغتِ دل در زمانِ هستی نیست...
شریف تبریزی