،بعد از تو ما

 

باز هم خندیدیم اما

 

یک پای خنده‌های‌مان همیشه می‌لنگید

،تو مُرده‌ای وُ من

نفس می‌کشم هنوز

و این تناقضِ بزرگ

- مرگ که جای خود -

خدا را هم گیج کرده است!

،نه!

نمی توانم با کلمات بازی کنم ،

یکبار با تو بازی کردم

 

یک عمر دنبال ات گشتم ..

،آمدی

چشمم روشن شد

رفتی

چشمم تر

کجای دنیا کلمه ی مقابل ِ روشن، تر است!؟

،دیوار به دیوار

همسایه ی دلت

                 می شوم

اما تو

مثل شهروندان بالای شهر

از هم سایه ات

         بی خبری

،مــن رســول حســرتــم

تــو خــدای آرزو

تــو بــه مــاه رفتــه ای

... مــن به آه 

،چشم های گرانت را

خرج رفتنم نکن

بی تو من

مفت هم نمی ارزم