،شاعر چشمِ تو میخاست کمی بد بشود
اتفاقا به دلش گفت : مردد بشود
نتوانست ، نشد ، عاشق ما کم آورد
هرچه میکرد که از کوچه ی تو رد بشود
بیستون را چه کسی ساخت بماند جانم
عشق میخاست که فرهاد زبانزد بشود
ساده تر ، اینهمه پیغمبرِ عاشق پیشه
عشق میخاست که مجنونِ محمد (ص) بشود
تو ز قولِ من شوریده بگو با پدرت
دخترت نامزدِ شاعرِ شوریده بباید بشود
من بامیدِ طلاقت که شما برگردی
شاعری همسرِ بعدیِ تو شاید بشود !!