،بغلم کن ، که هوا سرد تر از این نشود !
زندگی خوب شود ... باد خبرچین نشود ...
بی هوا بوسه بزن عشق دو چندان بشود ،
بوسه آنگاه قشنگ است که تمرین نشود …
،وقت بوسیدنِ تو شعر بیاید یا مرگ ؟!
مانده ام گیج، بخواهم که کدامین نشود؟…
چشم و ابروی تو بیت الغزل صورت توست ،
زلف تو ، آمده تکرارِ مضامین نشود !
بین مردم همه جا از تو فقط بد گفتم ؛
تا که دنیای حسودم ، به تو بدبین نشود !
روز مرگ از نفست جان و دلم میلرزد ،
به عزیزان بسپارید که : " تلقین نشود" !
،دور خود خشت به خشت از تو غزل میچینم ؛
پیش من باش که دیوار ، غزل چین نشود ! . .
سمیه یزدانی